Roman mafia

درمورد رمان هایی در ژانر عاشقانه و مافیایی.

دوستانی که رمانم رو دنبال میکنید، من اول میخواستم که رمان رو 🔞 کنم. ولی به درخواست یکی از شما تغییرش دادم اگر میخواد 🔞 بشه یا نشه نظر خودتونو بگید تا من پارت بعدی رو بزارم ممنون از همکاری تون💗

که با جدیت تمام گفت میخوام راجب یه چیزی باهات حرف بزنم.

ـ راجب چی؟!

نمیدونم درجریانی یا نه ولی شرکت بابات درحال ورشکسته شده

ـ خب که چی ؟

خب به نفر میتونه کمکون کنه تا بابات ورشکسته نشه ولی در ازاش تو باید باهاش ازدواج کنی.

وقتی مامانم این حرفو زد انگار دنیا رو سرم خراب شد.

وقتی تو شوک بودم از مامانم پرسیدم که اون شخص کیه و اون در جواب گفت که اون ماهیره.

ماهیر؟؟

همون بزرگترین و خشن ترین مافیا ترکیه؟!

گفت اره.

با لحن عصبانی گفتم چیکار کنم!؟

مامانمم صداش رو برد بالا و گفت همینه که هست زود وسایلت رو جمع کن و برای همیشه برو.

مافیایی که یک سال دنبال دختری به نام  ستیا که شرکت پدرش ورشکست میشه و از این فرصت استفاده میکنه و برای کمک به پدرش با ستیا ازدواج می‌کنه ستیا اول خوشحاله چون پسر عموش میخواسته هفته بعد بیاد خواستگاریش و اون از پسر عموش خوشش نمیومده والان باید با بزرگترین مافیا ترکیه ازدواج کنه.

(این داستان فراز و نشیب های ستیا و مافیا یعنی ماهیر رو نشون میده)

 

رمز : Aty00

رمان 

پشت در وایساده بودم و داشتم به حرف های مامان و بابا گوش میدادم.

بابا: ستیا میتونه شرکت منو نجات بده من نمیخوام شرکتم ورشکسته بشه.

دقیقا منظور بابا رو نمیفهمیدم ولی تنها چیزی که فهمیدم این بود که قراره پا روی تمام ارزو هام بزارم.به سمت اتاقم دویدم قلبم تند تند میزند حالم بد شده بود که بدنم میلرزید بابا همیشه منو قربانی تموم کاراش میکرد و بین منو خواهران تبعیض قائل میشد سرمو که بالا گرفتم دیدیم مامانم بالای سرمه که.....